دوبرادر پشت به پشت در کنارهم ایستاده اند انها سرد وسنگی اند سینه ستبر کرده وسر به اسمان فرو کرده اند چانه بالا داده ومست ومغرور اند دستها به پشت گرفته وخبردار ایستاده ونگاه خیره به جرفا دارن! نفس در سینه حبس کرده وغضب الود به اسمان نگاه می کنند قصد ندارند کمی سر خم کرده و با خاکیان چشم در چشم شوند پا ها چون میخ بر زمین کوفته اند و محکم از جای تکان نمی خورند از بس انجا ایستاده اند انگشت پاهایشان ورم کرده سوزنش زنی درد احساس نکنند.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت